کوی دهدشتی

کانون فرهنگی مسجد دهدشتی

کوی دهدشتی

کانون فرهنگی مسجد دهدشتی

به سوى مدینه

به سوى مدینه

 

پس از سه روز عزادارى، امام سجّاد(علیه السلام) چاره اى جز این ندید که دستور حرکت از کربلا را به سوى مدینه صادر نماید، چراکه مى دید عمه هایش و زنان و کودکان، شب و روز آرام و قرار ندارند و به نوحه و گریه مى پردازند. از کنار قبرى برمى خیزند و در جوار قبرى دیگر مى نشینند (خوف آن بود که آنجا جان خود را از دست دهند).(1)

کاروان به سوى مدینه روانه شد در آن حال جناب امّ کلثوم(علیها السلام) اشعار جانسوزى را خطاب به مدینه خواند (که چند بیت از آن چنین است): 

مَدینَةَ جَدِّنا لاتَقْبَلینا *** فَبِالْحَسَراتِ وَالاَْحْزانِ جِئْنا 

خَرَجْنا مِنْکِ بِالاَْهْلینَ جَمْعا *** رَجَعْنا لارِجـالَ وَلا بَنینا  

وَرَهْطُکَ یا رَسُولَ اللهِ اُضْحُوا *** عَرایـا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبینا 

أَفاطِمُ لَوْ نَظَرْتِ إِلَى السَّبایا *** بَناتُکِ فِى الْبِلادِ مُشَتَّتینا 

فَلَوْ دامَتْ حَیاتُکِ لَمْ تَزالی *** إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ تَنْدُبینا 

أَلا یـا جَدَّنا قَتَلوُا حُسَیْنا *** وَلَمْ یَرْعَوْا جِنابَ اللهِ فینا 

لَقَدْ هَتَکُوا النِّساءَ وَحَمَّلُوها *** عَلَى الاَْقْتابِ قَهْراً أَجْمَعینا

 

«اى مدینه جدّ ما، مپذیر ما را، چرا که با حسرت و حزن به سویت آمده ایم! 

از نزد تو با همه خویشاوندان بیرون رفتیم، ولى اکنون بدون مردان و فرزندان بازگشتیم! 

اى رسول خدا! خاندانت قربانى شدند و بدنهایشان در صحراى گرم کربلا عریان گردید و (اموالشان) غارت شد. 

اى فاطمه! اگر به دختران اسیرت که در شهرها پراکنده (و گردانده) شدند نگاه مى کردى; 

و زندگى ات در دنیا جاویدان بود، پیوسته تا قیامت ناله مى کردى! 

اى جدّ ما! حسین را کشتند و حرمت الهى را درباره ما رعایت نکردند. 

به زنان بى احترامى نمودند و به زور آنها را بر شتران تندخو سوار کردند».(2)

مدینه! کاروانى سوى تو با شیون آوردم *** ره آوردم بود اشکى که دامن دامن آوردم

مدینه! در به رویم وا مکن چون یک جهان ماتم *** نیاورد ارمغان با خود کسى، تنها من آوردم

مدینه! یک گلستان گل اگر در کربلا بردم *** ولى اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم

اگر موى سیاهم شد سپید از غم، ولى شادم *** که مظلومیت خود را گواهى روشن آوردم

اسیرم کرد اگر دشمن، به جان دوست خرسندم *** که پایان، خدمت خود را به نحو احسن آوردم

مدینه! یوسف آل على را بردم و اکنون *** اگر او را نیاوردم، از او پیراهن آوردم

مدینه! از بنى هاشم نگردد با خبر یک تن *** که من از کوفه پیغامِ سرِ دور از تن آوردم

مدینه! گر به سویت زنده برگشتم، مکن منعم *** که من این نیمه جان را هم به صد جان کندن آوردم

مدینه! این اسیرى ها نشد سدّ رهم، بنگر *** چه ها با خطبه هاى خود به روز دشمن آوردم(3)



1. مقتل الحسین مقرّم، ص 373.

2. بحارالانوار، ج 45، ص 197، (با تلخیص).

3. شعر از محمد جواد غفورزاده کاشانى (شفق) است.

 

مطلب حاضر برگرفته از کتاب عاشورا ریشه ها و انگیزه ها تالیف حضرت آیت الله مکارم شیرازی میباشد وبنا به درخواست مولف نسخه برداری جهت استفاده شخصی مانعی ندارد،ولی هر گونه استفاده تجاری خواه در قالب نرم افزار یا چاپ کتاب منوط به اجازه از ناشر است
نظرات 1 + ارسال نظر
شایان پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ق.ظ

سلام دوست عزیز
اکثرفایلهای صوتی دانلودنمیشه لطفا دوباره چک نمائید

ضمن تشکر از شما دوست عزیز :
تعداد محدودی از فایلها بدلیل پسوند فایلهایشان امکان دانلود ندارند که در اسرع وقت مشکل این فایلها نیز حل خواهد گردید سایر فایلها را براحتی میتوان دانلود کرد ومشکلی ندارند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد