تاراج خزان
آید از طوس غریبانه نوای دگری * د رگلوپیک غم آورده عزای دگری
باز طوفان بلا خیز خبر آورده * باغ غربت چه غریبانه ثمر آورده
موسم هجر ت و اندوه رضا آمده است * زین سبب شاه خراسان به نوا آمده است
که من از شهر مدینه زجفا دور شدم * وز ستم ساکن در غربت و مهجور شدم
از وطن وزحرم خویش جدا گردیدم * عازم طوس پر اندوه و بلا گردیدم
یا محمد بنگر یک نظر ای فخر جهان * که چه کردند به اولاد تو آن بی خبران
در صفر سینه ما غمزده بود از سفرت * موسم هجرت جانسوز تو بود و خبرت
سینه از رحلت جانسوز و فراقت خون بود * و ز غمت وکون و مکان غمزده و محزون بود
رفتی وغصه پیمان شکنان داشته ای * بیم تاراج خزان زآن چه که خود کاشته ای
غصه غارت بی وقفهمنبر بودت * ماتم فاطمه و محنت حیدر بودت
سوخت بعد از تو از آن آتش بیداد و ستم * خانه فاطمه در غارت و فریاد و ستم
صورت نیلی زهرا سند آن محن است * بعد تو جایگه فاطمه بیت الحزن است
بعد تو فاطمه را قوم ستمگر کشتند * هم زبیداد و ستم ساقی کوثر کشتند
امشب ای جد گرانمایه غمین جان وتن است * داغ اندوه دل غرق بخون حسن است
مجتبی یاد تو و داغ تو دلخونم کرد * غربت و بیکسی ات غمزده محزونم کرد
داستان تو آن تشت لبالب از خون * کرده تا روز جزا سینه ما را محزون
مجتبی همچو تو من نیز جگر سوخته ام * در تب و تاب غریبانه من افروخته ام
آتش افکنده به جان و تن من زهر ستم * یاوری نیست در این واقعه از اهل حرم
هر نفس شهر نبی غمزده یادم آید * دیده بر در شده ام بلکه جوادم آید
بارالها بحق صورت نیلی بتول * کن عزاداری ما غمزدگان را تو قبول
فرج شمس فروزنده تو آسان گردان * روشن از نور رخش عالم امکان گردان
موجی غمزده امید شفاعت دارد * زین جهت از قلمش غصه و غم می بارد
اجرا: حاج مصطفی گراشی
نوا ساز : سعید فرهی
شاعر : محمود موجی