کوی دهدشتی

کانون فرهنگی مسجد دهدشتی

کوی دهدشتی

کانون فرهنگی مسجد دهدشتی

بازسازی مسجد دهدشتی (3)

با توجه به ادامه ی بازسازی مسجد دهدشتی و ایام سوگواری سالارشهیدان نمایشگاهی از عکسهای قدیمی و مراحل بازسازی مسجد دهدشتی در همان مکان مقدس به نمایش گذاشته شد.



در ادامه مطلب میتوانید تصاویر بازسازی مسجد دهدشتی در ماه های اخیر ببیند
ادامه مطلب ...

مراسم شمع زنی و نان پوشی

با فرارسیدن شب عاشورا مراسم های مختلفی در بندر بوشهر انجام می پذیرد که یکی از این مراسم ها شمع زنی و نان پوشی است که در مسجد دهدشتی که دارای منبری قدیمی ومورد عنایت حضرت سیدالشهداء است انجام میگردد.
مراسم شمع زنی ،که در اکثر مساجد، حسینیه های شهر به خصوص چهار محل قدیمی شهر بوشهر برگزار میگردد وبا نیت روشن کردن شمعی برای اموات و یا نذر و... برروی سینی هایی از گِل که بر روی منبری به جهت همین امرگذاشته میشود و معمولا در سرای مسجد یا نزدیکی درب ورودی قرار داده می دهند که از دیرباز به خصوص در مساجد کوی دهدشتی و حسینه ی خواهران، حاج چلتم  برقرار میگردیده وتا امروز نیز ، انجام میگردد.



مراسم شمع زنی مسجد دهدشتی 
اما از دیگر مراسم های شب عاشورا نان پوشی است که معمولا در کنار منبرهای با قدمت انجام میشود بخصوص در شب  بزرگی چون عاشورا،در این شب افرادی که نذری به منظور فرزندان تازه متولد خود داشته ویا نذر در مورد مریض خود دارند در کنار منبر ، معمولا حلوا ویا... در تکه ای نان گذاشته و زیر سر فرد قرار میدهند ونان های دیگر را بروی بدن وی گذاشته وسوره ی حمد ویا آیة الکرسی بر او قراءت می نمایند سپس خانواده ی فرد مذکور حلوا و... در نان پیچیده ودر بین حضار تقسیم می نمایند.


 نان پوشی در کنار منبر مسجد دهدشتی در مسجد دوانی ها 

نهم محرم روى آوردن لشگر عمر سعد به سوى خیمه ها

عصر روز نهم محرم شمربن ذى الجوشن نزدیک لشگر امام(علیه السلام) آمد و صدا زد کجا هستند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس (این چهار نفر فرزندان اُم البنین بودند که از قبیله بنى کلاب بود و شمر هم از همان قبیله بود از این جهت فرزند خواهر گفت) امام(علیه السلام) فرمود: جواب او را بدهید اگرچه فاسق است.
آنها نزد شمر آمدند و فرمودند: کارت چیست؟ گفت: اى فرزندان خواهر شما در امانید از طرف حسین کناره گیرى کنید و سر از اطاعت یزید در آیید. حضرت عباس(علیه السلام) صدا زد که بریده باد دستهاى تو و لعنت باد امانیکه تو آوردى، امر مى کنى دست از مولاى خود برداریم و به اطاعت ملعونان در آئیم، ما را امان مى دهى و پسر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را امان نیست، شمر غضبناک شد و به لشگرگاه برگشت.(1)
عمر سعد پس از رجوع شمر لشکر خویش را صدا زد و گفت: یا خیل اللّه ارکبى و بالجنة ابشرى، اى لشکر خدا سوار شوید و بسوى بهشت رفتن شاد شوید. لشکر به سوى خیمه ها روى آوردند و امام(علیه السلام) در پیش خیمه سر به زانوى اندوه گذاشته و به خواب رفته بود، حضرت عبّاس(علیه السلام) خدمت امام(علیه السلام) آمد و عرض کرد: برادر لشکر به سمت شما روى آورده. حضرت فرمود: عباس، بپرس چه شده که رو به ما آورده اند؟ حضرت عباس(علیه السلام) با 20 سوار به سوى لشکر رفت و منظورشان را پرسید، گفتند: از طرف امیر حکم صادر شده که با او بیعت کنید و گرنه با شما به جنگ مى پردازیم. حضرت عباس(علیه السلام) فرمود: بگذارید کلام شما را به امام(علیه السلام) برسانم و برگردم. عباس(علیه السلام) خدمت امام(علیه السلام) آمد و پیغام آنان را به ایشان عرض کرد. حضرت فرمود: امشب را از آنها مهلت بگیر تا به نماز و دعا و استغفار بپردازم. حضرت عباس(علیه السلام) به سمت لشکر روانه شد و در مقابل لشکر ایستاد و موعظه نمود و آن شب را مهلت خواست و لشکر عمر بن سعد به جاى خود بازگشتند. این قضیه در عصر روز نهم اتفاق افتاد.(2) 
در عصر این روز امام حسین(علیه السلام) در جمع یاران خطبه اى قرائت فرمود، و اصحاب اعلام وفادارى نمودند.(3)
ـــــــــــــــــــ

 1-حوادث الایام، صفحه 24.

2-حوادث الایام، صفحه 25.

 3
-تقویم شیعه، صفحه 21.

پر کردن مشکها و سیراب شدن اصحاب امام حسین(ع)

آخر روز هشتم محرم سال 61 هجرى قمرى به جهت این که آب در خیمه ها نبود، اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تشنه بودند. حضرت امام حسین(علیه السلام) پشت خیمه تشریف بردند و دستور داد، زمین رابکنند، به اعجاز آبى پدیدار گردید، امام حسین(علیه السلام) و اولاد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و اصحاب همگى سیراب شدند و مشکها را پرکردند بعد چشمه غائب شد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 24.

شب هشتم محرم

تصاویری از مراسم شب هشتم و  فایل صوتی این شب 



تصاویر دیگر و فایل صوتی در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

هفتم محرم

در شب هفتم محرم امام حسین(علیه السلام) با عمر سعد گفتگو کرد; خولى بن یزید اصبحى چون عداوت شدیدى با امام حسین(علیه السلام) داشت، ماجرا را به ابن زیاد گزارش داد. آن ملعون نامه اى براى عمر سعد نوشت و او را از این ملاقاتها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه 18.

در روز هفتم سال 61 هجرى قمرى از ابن زیاد ملعون نامه اى به عمر سعد رسید به این مضمون: یابن سعد میان حسین و آب فرات حائل شو و کار را برایشان تنگ بگیر و نگذار یک قطره آب بنوشند، ابن سعد همان وقت عمروبن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه موکل گرداند.
عطش بر امام و اصحاب غالب شد، امام حسین(علیه السلام) برادرش عباس را خواند و سى نفر فارس و بیست پیاده شبانه با بیست مشک به طلب آب فرستاد عمربن حجاج سر کرده موکلین آب فریاد زد: شما کیستید نافع جواب داد منم پسر عموى تو آمدم آب بیاشامم، گفت: بخور گوارا باد بر تو.
 نافع گفت: واى بر تو مى گوئى من آب بخورم، حسین(علیه السلام) و اهل بیتش تشنه باشند و بمیرند، گفت: راست مى گوئى ولى به ما دستور داده اند مانع شویم، نافع به اصحاب گفت: وارد فرات شوید و عمر هم صیحه زد مانع شوید و بجنگید، عده اى از اصحاب جنگ مى کردند و عده اى مشکها را پر مى نمودند و کسى از اصحاب امام کشته نشد و آب را به خیمه ها رساندند و اهل بیت آب خوردند.(2)
ـــــــــــــــــــ
 2-حوادث الایام، صفحه 23.

پنجم محرِم- رسیدن شبث بن ربعى به کربلاء

شبث بن ربعى کوفى، یکى از دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) به کوفه بود که ابن زیاد پس از حرکت کردن امام حسین(علیه السلام) به سمت کوفه، او را نزد خود خواست. وى نخست خود را به بیمارى زد ولى شبانه نزد ابن زیاد رفت و جایزه گرفت و به همراه چهار هزار نفر رهسپار کربلاء شد و روز پنجم محرم سال 61 هجرى قمرى به کربلاء رسید.
شبث بن ربعى کوفى شخصى منافق و خبیث بود، زیرا نخست از اصحاب حضرت على(علیه السلام) بود و بعد جزء گروه خوارج شد. سپس توبه کرد و بعد از مدتى براى کشتن امام حسین(علیه السلام) عازم کربلاء شد و بعد از واقعه کربلاء با مختار به طلب خون امام حسین(علیه السلام) قیام نمود، سپس در قتل مختار حضور پیدا کرد و در حدود سال 80 هجرى قمرى در کوفه درگذشت.
در بیان خباثت این مرد بى دین همین بس که وى صاحب یکى از مساجدى بود که پس از قتل امام حسین(علیه السلام) در کوفه جهت سرور و خوشحالى از کشته شدن امام(علیه السلام) تجدید بنا شده بود. مساجدى که به این منظور تجدید بنا شده بودند، عبارتند از: مسجد اشعث بن قیس ـ مسجد جریر بن عبدالله بَجَلى ـ مسجد سماک بن مخرمه ـ مسجد شبث بن ربعى.(1)
امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا به شبث خطاب فرمود: اى شبث بن ربعى و اى حجّار بن اَبجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث، مگر شما نبودید که براى من نامه نوشتید که میوه هاى اشجار ما رسیده و بوستانهاى ما سبز گشته و از براى یارى کردنت لشکرها آراسته ایم. در این هنگام قیس بن اشعث گفت: ما نمى دانیم چه مى گوئى لکن حکم یزید و ابن زیاد را بپذیر، حضرت فرمود: لا واللّه هرگز دست ذلت به دست شما نمى دهم و از شما هم نمى گذرم.(2)
ـــــــــــــــــــ
1-تاریخ کوفه، صفحه 46.
2-حوادث الایام، صفحه

چهارم محرم

ابن زیاد در سال 61 هجرى قمرى در کوفه بر منبر رفت و معاویه و یزید را ستود و اظهار مسلمان بودن کرد و مردم را به جنگ با امام حسین(علیه السلام) تحریک نمود.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- حوادث الایام، صفحه 16.